صفحات

۱۳۹۲ شهریور ۱۸, دوشنبه

دليل مقاومت، به خشم آمدن است - نوشته آنتوآن هسل





  بيوگرافي نويسنده 




آنتوان هسل متولد 20 اكتبر 1917 در برلين ميباشد.. وي جزو نويسندگان پيش نويس اعلاميه جهاني حقوق بشر بود. وي ديپلمات، ميليتانت، نويسنده و شاعر ميباشد. 


خوب است بيوگرافي او را از زبان خودش بخوانيم:
93 سالگي. تقريباً آخرين مرحله است. پايان زياد دور نيست. چه شانسي كه اين امكان را دارم كه چيزي كه زيرساخت فعاليت سياسيم شد را يادآوري كنم : سالهاي مقاومت و برنامه اي كه 66 سال پيش توسط شوراي ملي مقاومت تدوين شد !
ما اين را مديون ژان مولَن هستيم كه در كادر اين شورا، تمامي اجزاي فرانسه اشغال شده - جنبشها، احزاب، اصناف - را گرد هم آورد و آنها را در فرانسه مبارز، تحت رهبري تنها فرمانده اي كه به رسميت ميشناخت : ژنرال دوگول، ثبت نام كرد.
من در لندن، جايي كه در مارس 1941 به ژنرال دوگول وصل شده بودم، مطلع شدم كه شورا در مارس 1944 يك برنامه آماده كرده است و براي فرانسه آزاد شده يك مجموعه اصول و ارزش پيشنهاد كرده كه دموكراسي مدرن كشورمان روي آن برقرار شود.
ما امروزه بيش از قبل محتاج اين اصول و اين ارزشها هستيم. بر عهده ما است كه همه با هم مراقب باشيم كه جامعه مان جامعه اي بماند كه به آن افتخار كنيم : نه اين جامعه با افراد بدون مدرك، اخراجي ها، بدگماني نسبت به مهاجرين، نه اين جامعه كه در آن حقوق بازنشسته ها را زير سوال ميبريم، دستاوردهاي بيمه را زير سوال ميبريم، نه اين جامعه كه مطبوعات در دست پولدارها هستند، و همه اين چيزهايي كه اگر ما وارثين واقعي شوراي ملي مقاومت بوديم، به آن رضايت نميداديم.
از سال 1945، پس از يك فاجعه وحشتناك، نيروهاي حاضر در شوراي مقاومت وارد يك تولد مجدد انگيزاننده شدند. به ياد آوريم كه آنجا بود كه بيمه درماني آنطور كه مقاومت ميخواست ابداع شد، برنامه شورا ميگفت : «يك طرح كامل بيمه درماني، كه براي همه شهروندان الزامات حيات را - در تمام مواردي كه خودشان قادر به فراهم كردن آن با كارشان نيستند – فراهم كند.»، «حقوق بازنشستگي براي اينكه كاركنان مسن بتوانند ايام خود را در عزت به اتمام برسانند». منابع انرژي، برق و گاز، ذغال سنگ، بانكهاي بزرگ، ملي شدند. اين هم باز چيزي بود كه برنامه شورا توصيه ميكرد، «بازگشت امكانات عظيم توليد به مردم، ميوه كار جمعي، منابع انرژي، ثروتهاي زيرزميني، شركتهاي بيمه و بانكهاي بزرگ»، «برقراري يك دموكراسي واقعي اقتصادي و اجتماعي، مستلزم اجتناب از فئوداليته هاي بزرگ اقتصادي و مالي در مديريت اقتصاد».
منافع عموم مردم بايد بر روي منافع خصوصي تقدم داشته باشد، تقسيم عادلانه سرمايه هاي توليد شده توسط كار مردم بايد بر روي حاكميت سرمايه دست بالا داشته باشد. پيشنهاد مقاومت : «سازماندهي معقول اقتصاد، تضمين تقدم منافع عموم بر منافع فردي و دور از ديكتاتوري از طريق كار همانند دولتهاي فاشيست.»، و دولت موقت جمهوري اين را منتقل كرد.
يك دموكراسي واقعي، نياز به مطبوعات مستقل دارد. مقاومت اين را ميداند و اين را ميخواهد، با دفاع از «آزادي مطبوعات، شرف آن و استقلال آن در برابر دولت، قدرتهاي مالي و دخالتهاي خارجي». اين چيزهايي بود كه از همان سال 1944 براي مطبوعات مطرح بود. در حاليكه اين همان چيزي است كه امروزه در خطر است.
مقاومت به اين فرا ميخواند كه «امكان عملي براي همه كودكان فرانسه كه بتوانند از بهترين امكانات يادگيري استفاده كنند»، بدون تبعيض، درحاليكه رفرمهاي پيشنهادي 2008 در مقابل اين پروژه هستند. استادان جوان - و من از اقدام آنها حمايت ميكنم - از اجراي اين رفرمها امتناع كردند و ديدند كه به عنوان تنبيه، حقوقشان كم شد. آنها به خشم آمدند، آنها «نا فرماني كردند»، آنها قضاوت كردند كه اين رفرمها زيادي از ايدآل مدرسه جمهوري دور است، زيادي در خدمت جامعه پول است و ذهن خلاق و انتقادگر را تشويق نميكند.
اين تمامي زير ساخت پيشروي هاي اجتماعي مقاومت است كه امروز زير سوال رفته است.

دليل مقاومت، به خشم آمدن است.




جرأت ميكنند به ما بگويند كه ديگر دولت قادر به پرداخت مخارج همه اين اقدامات شهروندانه نيست. ولي چطور ممكن است امروز براي حفظ و ادامه اين پيشروي ها پول كم بياورد، در حاليكه توليد ثروتها از زمان آزادي خيلي بيشتر است، آنزمان كه اروپا ورشكست شده بود؟ آيا غير از اين است كه حاكميت پول، كه مقاومت مستمر با آن ميجنگيد، هيچگاه به بزرگي حالا نبوده، گستاخ و خودخواه به خدمتگذارانش تا بالاترين لايه هاي دولت. بانكها كه ديگر خصوصي شده اند، اول نگران سهم خودشان و حقوقهاي افسانه اي مديرانشان هستند و نه نگران منافع عموم مردم. فاصله بين فقيرترين ها و ثروتمندترين ها هيچگاه انقدر زياد نبوده، و مسابقه و سبقت براي پول، هيچوقت انقدر تشويق نميشد.
دليل اصلي مقاومت، به خشم آمدن بود. ما، قديمي هاي جنبشهاي مقاومت و نيروهاي رزمنده فرانسه آزاد، نسلهاي جوان را فرا ميخوانيم كه ارثيه مقاومت و آرمانهايش را زنده نگه دارند و منتقل كنند. ما به آنها ميگوييم : اين امانت را بگيريد، به خشم آييد! مسئولين سياسي، اقتصادي، روشنفكرها و مجموع جامعه نبايد استعفا بدهند يا اينكه در حال حاضر تحت تأثير ديكتاتوري بين المللي بازارهاي اقتصادي كه تهديد صلح و دموكراسي است، قرار بگيرند.
من براي همه شما، براي تك تك شما، آرزو ميكنم كه دليلي براي به خشم آمدن داشته باشيد. اين ارزشمند است. هنگامي كه چيزي شما را به خشم مياورد، همانطور كه من از نازيسم به خشم آمدم، پس شما مبارز ميشويد، قوي و متعهد ميشويد. وارد اين جريان تاريخ ميشويد و جريان بزرگ تاريخ بايد با كمك تك تك افراد ادامه پيدا كند. اين جريان به سوي عدالت بيشتر، آزادي بيشتر پيش ميرود ولي نه اين آزادي كنترل نشده روباه در مرغ داني. اين حقوق، كه برنامه آن در اعلاميه جهاني در سال 1948 مكتوب شد، جهاني است. اگر با كسي مواجه شديد كه از اين حقوق برخوردار نيست، از او حمايت كنيد، به او كمك كنيد كه اين حقوق را به دست آورد.